شکنجه وحشیانه در
اسارتگاه ناپدری خشن
ناپدری خشن پسر همسرش را ربود و 24ساعت او را در باغی شکنجه کرد تا نشانی محل زندگی همسرش را بهدست بیاورد .
صبح هفت تیرماه سالجاری زن میانسالی سراسیمه نزد مأموران پلیس پایتخت رفت و خبر از ناپدیدشدن پسرش داد.
وی گفت: پسرم سعید عصر روز گذشته با من تماس گرفت و گفت که دقایقی پیش از محل کارش بیرون آمده و قصد دارد به خانه بیاید. بعد از این تماس هرچه من و دخترم منتظرش نشستیم او برنگشت. حتی موبایلش را هم جواب نمیداد. شب گذشته را با نگرانی سپری کردیم و صبح به همه بیمارستانها سر زدیم اما نتوانستیم او را پیدا کنیم، به همینخاطر تصمیم گرفتیم پلیس را در جریان قرار دهیم.
رهایی گروگان
بهدنبال اظهارات این زن، پرونده با دستور قاضی موسوی، دادیار شعبه پنجم دادسرای جنایی به اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران فرستاده شد و تیمی از مأموران تحقیقات خود را برای پیدا کردن جوان ناپدید شده آغاز کردند. درحالیکه تجسسها ادامه داشت عصر همان روز سعید (جوان ناپدید شده) خودش را به اداره آگاهی رساند و راز اسارت 24ساعتهاش را فاش کرد.
او گفت: ساعت پنج بعد ازظهر شش تیرماه از محل کارم در مرکز پایتخت بیرون آمدم که یکی از دوستانم به نام مهدی را دیدم. او از من خواست تا سوار ماشینش شوم. میگفت که قصد دارد درباره موضوع کاری با من صحبت کند.
من هم قبول کردم.مهدی با ماشینش مرا به باغی در حاشیه پایتخت برد. در آنجا ناپدریام حضور داشت که وقتی او را دیدم شوکه شدم. ناپدریام بعد از دیدن من، دست و پایم را بست و در این مدت مرا شکنجه میکرد.
او با فندک دست و پایم را سوزاند و مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. او مرتب از من میخواست که نشانی محل زندگی مادرم را به وی بدهم اما من مقاومت کردم.
وی افزود: یک شبانه روز گروگان ناپدریام بودم و در این مدت حسابی شکنجه شدم اما وقتی او دید که من حاضر نیستم محل زندگی مادرم را لو بدهم آزادم کرد و من فورا با مادرم تماس گرفتم و خودم را به اداره آگاهی رساندم.
با اظهارات پسر جوان، قاضی موسوی دستور بازداشت مجید و مهدی(دوست پسر ربوده شده) را صادر کرد و مأموران در بررسیهای تخصصی توانستند مخفیگاه هر دو متهم را شناسایی و آنها را دستگیر کنند.
انتقامجویی
متهمان روز گذشته در شعبه پنجم دادیاری در دادسرای جنایی تهران حاضر شدند تا از خودشان دفاع کنند. در جلسه تحقیق، مادر سعید به طرح شکایت از همسر سابق خود پرداخت و گفت: 11سال پیش با وجود داشتن یک دختر و پسر با مجید آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم اما از مدتی قبل اختلافاتمان شروع شد. مجید گرفتار شیشه شده و اخلاق و رفتارش تغییر کرده بود.
مرتب کتکم میزد، سوء ظن داشت و مرد بداخلاقی شده بود. واقعا نمیتوانستم زندگی در کنار او را تحمل کنم،برای همین از او جدا شدم اما او دست بردار نبود و مرتب برایم مزاحمت ایجاد میکرد. این مرد نخستینبار نیست که برای من و خانوادهام مزاحمت ایجاد میکند.او 18خرداد امسال در شهرک اندیشه به تعقیب دخترم پرداخت و او را با ماشین زیر گرفت؛ طوری که پای دخترم شکست و او در بیمارستان بستری شد.
23خرداد ماه، درست چند روز بعد از این حادثه این مرد سد راهم شد و درحالیکه سوار ماشینش بود از من خواست که با او حرف بزنم و مشکلاتمان را حل کنیم اما من مخالفت کردم و از او خواستم دست از سرم بردارد. در همین هنگام او از ماشین پیاده شد و با چاقو ضربهای به کمرم زد که راهی بیمارستان شدم.
در آن زمان من به دادسرای شهریار رفتم و در آنجا به طرح شکایت پرداختم ولی او همچنان به مزاحمتهایش ادامه داد تا جایی که من محل زندگیام را تغییر دادم اما باز هم مزاحمتهایش تمامی نداشت.
میگفت قصد آشتی دارد و میخواهد دوباره با من زندگی کند اما من مطمئنم که او از من کینه به دل گرفته بود و میخواست انتقام بگیرد.بعد از اظهارات این زن، مجید رو به قاضی گفت: وقتی عصبانی میشوم کنترلم را از دست میدهم.
همه این کارها را انجام دادم تا همسر سابقم را ببینم و با او صحبت کنم. قبول دارم که پسرش را مورد ضرب و شتم قرار دادهام اما بهخاطر این بود که آدرس مادرش را دراختیارم قرار دهد. من قصد آدم ربایی نداشتم و او را گروگان نگرفتم بلکه فقط میخواستم نشانی مادرش را بهدست بیاورم. من این کار را به تنهایی انجام دادم و مهدی در این ماجرا نقشی نداشت.
بعد از اظهارات این مرد همدست وی تحت بازجویی قرار گرفت و خود را بیگناه دانست. وی مدعی شد که مجید به تنهایی پسر همسر سابقش را ربوده و او در گروگانگیری شرکت نداشته است. به گزارش خبرنگار ما، قاضی موسوی بعد از شنیدن حرفهای هر دو متهم، برای آنها قرار قانونی صادر کرد و تحقیقات درخصوص این پرونده ادامه دارد.
تاریخ : دوشنبه 91/7/10 | 5:20 عصر | نویسنده : پوررحیمی | نظرات ()